ارتباط به شیوه تدبیر و امید
تا روز تنفیذ حکم رییس جمهور منتخب مدت زمان زیادی باقی نمانده و رفته رفته به پایان دولت رییس جمهور مستقر نزدیک میشیم. از همان روز اعلام نتایج تحلیل ها و زمزمه های بسیار متفاوتی به گوش میرسد و طیف ها و احزاب مختلف سعی بر این دارند تا ایشان را به نوعی به خودشان نزدیک کنند و تقریبا میتوان گفت اکثر گروه ها از این قاعده مستثنی نیستند. عده ای با بیان اینکه "راست سنتی از گروه های نزدیک به آقای روحانی است" سعی بر این دارند که ایشان را نوعی از اصولگرایان معرفی کنند و عده ای با یادآوری وقایع انتخابات و ائتلاف دکتر عارف با ایشان و همچنین حمایت خاتمی در صددند تا او را به طیف چپ یا همان اصلاح طلبی نزدیک کنند اما در این میان خود ایشان با رفتاری دیپلماتیک و ژستی کاملا اعتدال گرایانه، خود را فراجناحی معرفی می کنند و تا به حال از اعلام موضعی کاملا مشخص در این باره خود داری کرده اند و به صورتی کاملا دوپهلو یا بهتر بگوییم چند پهلو در مسیر خود در حرکتند.

از این مباحث که بگذریم مسئله ی مدنظر، دوران 4 ساله ریاست جمهوری ایشان و خاصه مسئله ارتباط با آمریکاست که در این زمینه هم متاسفانه با ابهاماتی مواجهیم. در این رابطه دکتر روحانی در دوران تبلیغات نامزدها در جلسه ای در دانشگاه صنعتی شریف با بزرگنمایی آمریکا و کدخدا نامیدن آن در این باره اینگونه اظهار نظر کردند که : "مذاکره با آمریکا امکانپذیر است، اگرچه بسیار سخت به نظر میرسد، اما به هر ترتیب امکانپذیر است. در همین راستا من یک ادعایی دارم که شاید شما دانشجویان نپذیرید و آن این است که مذاکره با آمریکا از مذاکره با اروپا راحتتر است؛ چرا که اروپاییها این مشکل را دارند که در مسائل بینالمللی قدرت برتری به نام آمریکا را بالای سر خود میبینند، اما آمریکاییها کدخدای ده هستند و اینکه شما با کدخدا ببندید راحتتر است تا با افراد پایینتر."
البته بماند که این نظرات نزدیک به اصلاح طلبی در شرایطی مطرح می شد که حضرت آقا بارها فرموده اند: "طرف مقابل ایران جامعه جهانی، دولت ها و جامعه ها نیستند، فقط چند دولتند اما به دلیل قدرت و نیروی رسانه ای، خود را جامعه جهانی معرفی میکنند که این دروغی بیش نیست. اما واقعیت این است که اینها چند دولت بیشتر نیستند و ما با زورآزمایی این چند دولت مواجه هستیم."
اما پس از اعلام نتایج با موضعی تقریبا متفاوت از موضع ابتدایی آقای روحانی نسبت به این قضیه مواجه شدیم و ایشان در اولین کنفرانس خبری خود در پاسخ به سوالی در خصوص ارتباط با آمریکا این چنین پاسخ می دهند:
"مساله رابطه ایران و آمریکا، مسئله ی پیچیده و دشواری است و یک زخم کهنه ای وجود دارد و این زخم باید تدبیر شود تا درمان شود البته ما دنبال ادامه تنش نخواهیم بود."
و مقداری از مواضع قبلی خود کوتاه می آیند که بی تردید سخنان علامه مصباح (حفظه الله) در رابطه با اولین اظهار نظر دکتر روحانی بی تاثیر بر این تغییر موضع محسوس ایشان نمی باشد . آیت الله مصباح در این باره با اشاره به این که هر جا فساد و خونریزی برپاست، جای پای آمریکا دیده میشود، فرمودند:
"کسانی که آمریکا را کدخدایی بدانند که کنار آمدن با او راحتتر است، در حقیقت بر میراث امام(ره) پا میگذارند. البته چنین اظهاراتی همگی ناشی از علاقه به دنیا، رفاهزدگی و راحت طلبی است"
با تمام این تفاسیر و سخنان جای این نگرانی وجود دارد که:
-نکند دوباره به عقب هایمان بازگردیم و بشویم "انقَلَبْتُمْ عَلَی أَعْقَابِکُمْ" و همان طور که قوم حضرت محمد مایه نگرانی ایشان را فراهم کردند ما نیز موجبات نگرانی سیدنا القائد را آماده کنیم.
نکند دوباره مجبور شویم تا خفت و خواری را از جانب نمایندگان کشورهایی چون انگلیس، آلمان، فرانسه و ... آن هم در پایتخت کشورمان تحمل کنیم با این تفاوت که این بار این خفت و حقارت در سطح "ریاست جمهوری" باشد نه در سطح "دبیر شورای عالی امنیت ملی".

نکند دوباره حضرت آقا تذکر دهند که اگر خودتان جبران مافات نکنید خودم وارد ماجرا می شوم و در آخر خودشان وارد صحنه شوند تا قائله ختم به خیر شود.
و هزاران نکندِ دیگر که مجال گفتن نیست. متاسفانه در طول سالیان پس از انقلاب تجربه هایی از تدبیر و امید افراد مختلف داریم که هنوز که هنوز است مذاقمان بابتشان تلخ مانده است و تنها امیدمان بعد از خدا و امام خامنه ای (مد ظله ) به دولت تدبیر و امید شیخ حسن روحانی است تا این مذاق تلخ مارا اندکی شیرین کنند و در پایان به شیوه اهل منبر برای آنکه حوصله سر رفته تان بازگردد حکایتی را در رابطه با مردی که از حضرت رسول قصد داشت کمکی مادی بخواهد می آورم، نتیجه گیری در رابطه با اینکه سبک برخورد ما در هنگام نیاز چگونه باید باشد بر عهده خودتان:
"او یکی از صحابه رسول اکرم بود. فقر و تنگدستی بر او چیره شده بود. یک روز که حس کرد کارد به استخوانش رسیده، با مشورت زنش تصمیم گرفت برود و وضع خود را برای رسول اکرم شرح دهد و از آن حضرت استمداد مالی کند. با همین نیت رفت؛ ولی قبل از اینکه حاجتش را بگوید، این جمله را از زبان رسول اکرم شنید: "هرکس از ما کمک بخواهد به او کمک میکنیم؛ ولی اگر کسی بی نیازی بورزد و دست حاجت پیش مخلوقی دراز نکند، خداوند او را بی نیاز میکند." آن روز چیزی نگفت و به خانه خویش برگشت. باز با هیولای فقر که بر خانه اش سایه افکنده بود روبرو شد. ناچار روز دیگر با همان نیت به مجلس رسول اکرم حاضر شد. آن روز هم همان جمله را از رسول اکرم شنید: "هرکس از ما کمک بخواهد..." این دفعه نیز بدون اینکه حاجت خود را بگوید به خانه برگشت و چون خود را همچنان ضعیف و ناتوان می دید، برای سومین بار به مجلس رسول اکرم رفت و بازهم رسول اکرم با همان آهنگ که به دل قوت و به روح اطمینان می بخشید، همان جمله را تکرار کرد. این بار که آن جمله را شنید، حس کرد کلید مشکل خویش را در آن یافته است. وقتی که خارج شد با قدمهای مطمئن تری راه می رفت. با خود فکر میکرد که به خدا تکیه میکنم و از استعدادی که در وجود خودم به ودیعه گذاشته شده استفاده میکنم و از او میخواهم که مرا بی نیاز سازد. به نظرش رسید به صحرا برود و هیزم جمع کند. رفت و تیشه ای عاریه کرد، هیزم جمع کرد و فروخت. روزهای دیگر به اینکار ادامه داد تا اینکه توانست از همین پول برای خود تیشه و حیوان و سایر لوازم کار بخرد. بازهم به کار خود ادامه داد تا صاحب سرمایه و غلامانی شد.روزی رسول اکرم به او رسید و تبسم کنان فرمود: "نگفتم هرکس از ما کمکی بخواهد ما به او کمک میکنیم، ولی اگر بی نیازی بورزد، خداوند او را بی نیاز می کند."

یا زهرا
پ ن 1: بابت طولانی شدن متن عذر میخوام
پ ن 2: بهترین روش مذاکره با آمریکا از زبان مقام معظم رهبری در اینجا
پ ن 3: حکایت از کتاب داستان راستان، حکایت 2